top of page
Writer's pictureMehdi Farhangian

آیا خواندن فلسفه ما را غمگین می‌کند؟





عموماً فلاسفه به ما می‌آموزند که جهان در ذات خود تهی و بی‌معنا است. ژان پل سارتر معتقد بود که انسان «محکوم به آزادی» است، و این آزادی ناخواسته موجب می‌شود که در سراسر زندگی با رنجی بی‌پایان دست‌وپنجه نرم کند. از سوی دیگر، آلبر کامو بر این باور بود که تنها مسئله جدی در فلسفه، مسأله خودکشی است. کامو در کتاب افسانه سیزیف داستان سیزیف را روایت می‌کند: مردی که به مجازاتی ابدی محکوم شده بود. او باید سنگ عظیمی را تا قله‌ی کوهی بالا می‌برد، اما هر بار پیش از رسیدن به اوج، سنگ به دامنه‌ی کوه سقوط می‌کرد. این چرخه‌ی بی‌پایان ادامه داشت و سیزیف را درگیر کاری می‌کرد که ظاهراً هیچ نتیجه‌ای نداشت.


فلاسفه از این افسانه به عنوان نمادی برای وضعیت انسان در جهان استفاده می‌کنند: مواجهه با باری که حیات بر دوش ما می‌گذارد. آن‌ها به ما گوشزد می‌کنند که تا وقتی مرگ به عنوان پایان‌ زندگی وجود دارد، هر تلاشی در نهایت بی‌نتیجه و پوچ به نظر می‌رسد. اما نکته مهم اینجاست که وقتی سنگ به پایین کوه می‌غلتد و بیهودگی تلاش بر انسان آشکار می‌شود، لحظه‌ای دیگر در پایین دامنه، انسان به این حقیقت می‌رسد که چاره‌ای جز ادامه دادن ندارد. او رنج را می‌پذیرد، با آگاهی از بیهودگی، مسیر را از نو آغاز می‌کند و تلاش خود را ادامه می‌دهد. این پذیرش، به تعبیر کامو، نوعی عصیان است: عصیانی علیه پوچی جهان، که به زندگی معنایی تازه می‌بخشد، هرچند این معنا برخاسته از خود انسان باشد و نه از ذات جهان.


فلسفه سیاسی نیز، همچون سایر شاخه‌های فلسفه، امید چندانی در دل برنمی‌انگیزد و به‌ویژه در زمانه‌های عسرت و انسداد سیاسی، اغلب ناتوان از ارائه پاسخی روشن به این پرسش بنیادین است که «چه باید کرد؟». مرگ، به‌عنوان مسئله‌ای اساسی، در قلب فلسفه قرار دارد. اما در فلسفه سیاسی، مرگ نقشی حتی محوری‌تر دارد. تمام تلاش پروپاگاندای سیاسی بر این است که مرگ را طبقه‌بندی کند: چه جان‌هایی ارزشمندترند و چه جان‌هایی بی‌ارزش‌تر. این پروپاگاندا ارزش‌گذاری بر مرگ را چنان در ذهن ما نهادینه کرده است که میلیون‌ها نفر برای از دست رفتن چهره‌ای نظیر شاهزاده دیانا سوگواری می‌کنند، اما در همان حال، مرگ هزاران کودک در غزه اهمیتی نمی‌یابد. ما آموخته‌ایم که مرگ این کودکان تنها بخشی از «ماشین جنگی» یا «سپر انسانی» است،


راه گریزی از این بیهودگی چیست؟ یکی از پاسخ‌ها به این پرسش، فلسفه رواقی‌گری است؛ مکتبی فلسفی که ریشه در اندیشه‌های یونان باستان دارد. رواقی‌گری به ما می‌آموزد که رنج نه‌تنها بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی است، بلکه باید آن را بپذیریم و با آن هم‌زیستی کنیم. با این حال، برخلاف برخی مکاتب فلسفی شرقی یا تصوف، این مکتب رنج را مقدس نمی‌کند و آن را به جایگاهی والاتر از زندگی ارتقا نمی‌دهد.


رواقی‌گری بر این باور است که تنها چیزی که واقعاً در اختیار ماست، قضاوت و نگرش ما نسبت به جهان است. آنچه منشأ اندوه و افسردگی ماست، نه خود وقایع، بلکه قضاوت‌های اشتباه و نپذیرفتن واقعیت‌های جهان است. این فلسفه به ما یادآوری می‌کند که هرگاه احساس ناراحتی یا افسردگی کردیم، می‌توانیم با تغییر نگرش و قضاوت خود، این احساسات را مهار کنیم و به آرامش دست یابیم.


روانکاوی مدرن، به‌نوعی، از دل همان ایده‌های رواقی‌گری بیرون آمده است. در جلسات تراپی، افراد درباره احساسات و تجربیات خود صحبت می‌کنند تا به ریشه‌های افسردگی و ناراحتی‌شان پی ببرند. این رویکرد بر این اصل استوار است که مشکل را باید در درون خود جست‌وجو کنیم، نه در عوامل بیرونی. به افراد یادآوری می‌شود که اغلب منبع اصلی رنج و افسردگی آن‌ها، برداشت‌ها و تفسیرهای اشتباه از واقعیت است.


این شیوه روانکاوی را نمی‌توان به‌طور کامل رد کرد، چرا که واقعاً بسیاری از مشکلات ما ناشی از قضاوت‌های نادرست یا نپذیرفتن آن چیزی است که هست. اما اتکای کامل به این روش، خطر مهمی را با خود به همراه دارد. آیا اگر کسی کارخانه‌ای تولید مواد شیمیایی در کنار خانه من بسازد و باعث شود که در تنفس روزمره دچار مشکل شوم، باید این وضعیت را بپذیرم؟ آیا باید مقالاتی درباره «پنج روش برای تنفس بهتر در هوای آلوده» بخوانم و خودم را با این شرایط وفق بدهم؟ یا اینکه وظیفه من اعتراض به این وضعیت و تلاش برای تغییر آن است؟


مشکل اصلی روانکاوی مدرن در اینجاست: گاهی انسان‌ها را به پذیرش شرایطی ترغیب می‌کند که نباید بپذیرند. این نوع روانکاوی، به‌جای توجه به مسمومیت محیطی یا شرایط ناعادلانه‌ای که انسان در آن قرار گرفته، ممکن است فرد را به‌اشتباه متقاعد کند که مشکل در درون خود اوست. اما واقعیت این است که هیچ انسان سالمی نمی‌تواند در محیطی مسموم و ناعادلانه به‌خوبی عمل کند.


ما و کره زمین هر روز زیر فشار استرس خرد می‌شویم، چرا که شرکت‌های بزرگ باید به هر قیمتی به درصد رشد مورد نظرشان برسند. در این میان، اتحادیه‌های کارگری باید عملاً تعطیل شوند تا مبادا جف بزوس یا امثال او دچار استرس شوند.


فروید ممکن است افسردگی ما را در زخم‌های دوران کودکی‌مان جستجو کند، اما این پاسخ مناسبی برای دنیای امروز نیست. این پاسخ نیست در جهانی که هر روز کارفرما حقوق ما را زیر پا می‌گذارد. این پاسخ نیست وقتی کارفرما مبلغی که شایسته ماست را پرداخت نمی‌کند و به جای آن بر سرمان منت می‌گذارد. پاسخ نیست وقتی نظرات ما برای کارفرما هیچ اهمیتی ندارد. پاسخ نیست وقتی تلاش‌های ما تنها به ارقام حساب بانکی کارفرما اضافه می‌کند، در حالی که ما همچنان درگیر ابتدایی‌ترین دغدغه‌های معیشتی هستیم.این پاسخ نیست وقتی کارفرما نه به ما اعتماد دارد و نه ما را انسان‌ می‌بیند، بلکه با دیدی مملو از سوءظن و تحقیر به ما نگاه می‌کند. این پاسخ نیست وقتی که ترفیع و پیشرفت شغلی نه بر اساس شایستگی، بلکه بر مبنای باندبازی و رابطه‌گرایی توزیع می‌شود. پاسخ نیست وقتی که کارفرما نادان است و هزینه تصمیمات اشتباه او بر دوش ما سنگینی می‌کند. در چنین شرایطی، عجیب نیست که برخی، به جای رویای رهایی از طریق روانکاوی فرویدی، به سوی آرمان‌های دیگری روی بیاورند. برای بسیاری، مرد ناجی، فرویدِ سیگار به دست نیست؛ بلکه چه گوارا است، هرچند مخاطرات و هزینه‌های این انتخاب را نادیده بگیرند


زیبایی، اغلب، از دل زشتی و رنج زاده می‌شود. زیباترین گل‌ها، همچون نیلوفرهای آبی، از دل زشت‌ترین و تاریک‌ترین لجن‌زارها سر برمی‌آورند. به همین قیاس، رنج‌های عظیم می‌توانند آگاهی عمیق‌تری را در ما بیدار کنند و الهام‌بخش خلق هنر و ادبیات شوند. تاریخ پر است از نمونه‌هایی که نشان می‌دهند چگونه درد و رنج به سرچشمه‌ای برای آفرینش بدل می‌شود.


برای مثال، ادوارد مونک، نقاش برجسته نروژی، پس از ابتلا به آنفولانزای اسپانیایی و تجربه‌ای نزدیک به مرگ، تحول عمیقی در آثار خود ایجاد کرد. در نقاشی‌های او پس از این دوره، چهره انسان‌ها چنان به تصویر کشیده شدند که گویی چشم‌هایی آگاه‌تر دارند. تصور اینکه واقعیت موجود تا ابد پایدار خواهد ماند، نگاهی نادرست و محدود است. زشتی‌ها و رنج‌ها، هر چند سهمگین و سنگین، اغلب نویدگر دگرگونی و روزهایی زیباتر هستند. آنچه امروز به نظر پایانی تاریک می‌رسد، می‌تواند آغازی بر دورانی جدید و پرامید باشد.

2 views0 comments

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page